دلنوشته
#دلنوشته
سلام برادرم
توصیه ات حجاب بود
چشم به روی چشمان نالایقم
برادر شهیدم وقتی مردمان شهرم به خاطر حجاب و چادرم با نگاهشون تحقیرم میکنند به یاد چادر خاکی مادرم زهرا (س) و به یاد چادر سوخته دختر سه ساله ؛ و به یاد امام زمان (عج) و توصیه تو می افتم دلم قرص میشود و چادرم را محکم تر میگیرم و با اقتدار قدم برمیدارم که راه مادرم را ادامه میدهم و دل امام زمانم و دل بهترین برادرم را شاد کرده ام …
آری برادرم مرد و زن های شهر، بی غیرت و بی حیا و بی حجاب شده اند اینجا بویی از غیرت و مردانگی نیست هوای شهر آلوده شده است و نفس کشیدن در آن سخت تر …
ولی برادرم تیرهای زهر آلود دشمن هیچ وقت در دل من اثر نمی کند و راه شما را ادامه خواهم داد.
برادر مهربانم گفتی سرم رفت تا روسریم نرود من هم میگویم سرم برود روسریم نمیرود …
محسن جان تو مدافع حرمشان بودی و ما هم مدافع حریمشان حرمت نگه میداریم خیالت راحت …
نسخه قابل چاپ | ورود نوشته شده توسط یاس در 1398/11/03 ساعت 11:40:00 ق.ظ . دنبال کردن نظرات این نوشته از طریق RSS 2.0. |